نویسنده کتاب حاضر، فارغ از این که تا چه اندازه میتوان دین ایران ساسانی را ثنویت (دوگانه باوری) دانست، به این مساله پرداخته که تا چه اندازه زرتشتیان عهد ساسانی خود را ثنوی میدانستهاند. وی پس از بررسی این موضوع در متون پهلوی و منابع مربوط به زرتشتیان چنین میپندارد که در بیشتر عهد ساسانی، زرتشتیان احتمالا به ثنوی بودن خود آگاه نبودهاند، زیرا در بیشتر تالیفات موجود ساسانی آنهایی که به قصد دفاع از ثنویت نوشته شدهاند، اندکند. این موضوع همچنین در کتیبههای کرتیر، روحانی بزرگ زرتشتی، و شاهان نخستین ساسانی مطرح نشده و در مجادلات زرتشتیان و مسیحیان عصر نیز چندان برجسته نیست.